English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
date of acquisition U تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
depreciable U استهلاک پذیر
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
mundane era U تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
cum dividened U سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
start of heading U شروع عنوان
accelerated depreciation U استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
accumulation U [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
prehistorical U پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
historical materialism U ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
as little as possible U اینقدر کم که امکان پذیر باشد
current expenditure U هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
monument U لوحه تاریخی اثر تاریخی
monuments U لوحه تاریخی اثر تاریخی
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
paragraphs U - بیتی که آدرس شانزده هایی را شروع میکند که ضریب دو باشد
paragraph U - بیتی که آدرس شانزده هایی را شروع میکند که ضریب دو باشد
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
tenant by sufference U هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
to make every effort U تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
tenant by curtesy U عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
amortisement U استهلاک
wear and tear U استهلاک
amortization U استهلاک
dampest U استهلاک
damp U استهلاک
depreciation U استهلاک
sublation U استهلاک
dampers U استهلاک
merger U استهلاک
replacement investment U استهلاک
mergers U استهلاک
damping U استهلاک
allowance for depreciation U ذخیره استهلاک
depreciation U استهلاک ناچیزشماری
accelerated depreciation U استهلاک سریع
sinking U استهلاک نشست
redemption U بازپرداخت استهلاک
damping U استهلاک ارتعاش
damping power U امکان استهلاک
depreciation allowances U ذخیره استهلاک
depreciation rate U نرخ استهلاک
capital depreciation U استهلاک سرمایه
attenuation coefficient U ضریب استهلاک
amortization fund U وجه استهلاک
accelerated depreciation U استهلاک سریع
electrodynamic damping U استهلاک الکترودینامیکی
amortization U استهلاک وام
straight line method of depreciation U استهلاک به روش خط مستقیم
sinking fund U دخیره استهلاک دین
depreciation U کاهش بها استهلاک
entry U ثبت دردفتر ثبت
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
corrosion fatigue U استهلاک در اثر زنگ زدگی
appraisal method of depreciation U روش تعیین هزینه استهلاک
start off U شروع کردن شروع شدن
monumental U تاریخی
historical U تاریخی
historic U تاریخی
epochal U تاریخی
historcicism U مکتب تاریخی
historical dynamism U دینامیسم تاریخی
historical dynamism U پویایی تاریخی
historical dynamism U پویائی تاریخی
metachronism U اشتباه تاریخی
historical development U توسعه تاریخی
historical development U سیر تاریخی
heritage asset U میراث تاریخی
quasi historical U نیم تاریخی
chronological U بترتیب تاریخی
ogygian U ماقبل تاریخی
historical theories U نظریههای تاریخی
parachronism U اشتباه تاریخی
prehistoric U ماقبل تاریخی
prehistoric U پیش تاریخی
historical process U پویش تاریخی
historical process U فرایند تاریخی
historical necessity U ضرورت تاریخی
historical method U روش تاریخی
chronologic U بترتیب تاریخی
coevality U هم تاریخی معاصری
metachronism U لغزش تاریخی
historical determinism U جبر گرایی تاریخی
chronologic U دارای تسلسل تاریخی
epoch U عصرتاریخی حادثه تاریخی
epochs U عصرتاریخی حادثه تاریخی
alienee U خریدار
customer U خریدار
bargainee U خریدار
customers U خریدار
buyer U خریدار
shoppers U خریدار
buyers U خریدار
shopper U خریدار
purchaser U خریدار
purchasers U خریدار
shoppers U خریدار ها
purchasers U خریدار ها
vendee U خریدار
buyers U خریدار ها
buyer U خریدار
vendee U خریدار
purchaser U خریدار
shopper U خریدار
offeree U خریدار
vendees U خریدار ها
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
Celtic cross U [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
chronogram U نشان دادن سنوات تاریخی
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
He delivered a historic speech. U نطق تاریخی یی ایراد کرد
philologist U ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
producer buyer U خریدار صنعتی
caveat emptor U اخطار به خریدار
salvager U خریدار اسقاط
marginal buyer U خریدار نهائی
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
time capsule U محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
vandalizing U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
protohistory U مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
vandalized U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
swagman U خریدار مال دزدی
spoilsman U خریدار غنائم جنگی
receiver of stolen goods U خریدار مال مسروقه
tout U خریدار پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
on approval U مشروط به رضایت خریدار
bona fide purchaser U خریدار با حسن نیت
mace greff U خریدار اجناس مسروقه
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
cromlech U ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
menhir U سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
initiation U شروع کار شروع
price taker U خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
trade discount U تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
geochronology U شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
moses antedates zoroastes U موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
ranges U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranged U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
range U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
approval U نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
free issue materials U موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com